دریغ که زندگی همیشه بر وفق مراد نیست!
آرزو داشتم که وقتی سر سفره عقد می نشینم تو کنارم باشی، اما نبودی،
آرزو داشتم که وقتی لباس سفید عروس به تن می کنم تو کنارم باشی، اما نبودی،
آرزو داشتم که وقتی برای اولین بار فرزندم را در آغوش می گیرم پدر آن بچه تو باشی، اما نبودی،
آرزو داشتم در این زندگی پرتلاطم همدم شادی ها و غم هایم تو باشی، اما نبودی،
آرزو داشتم که در کنار تو قدم به قدم شانه به شانه زندگیمان را بسازیم، اما....
عزیزِ جانم مگر من جز تو از این دنیا چه می خواستم که از من دریغ شد؟!
نه مثل بسیاری در پی مال و منال دنیا بودم و چشمم از داشتن خانه و ماشین آنچنانی برق می زد،
نه مثل عده ای تیپ و قیافه ی آلاگارسون کرده و لباس مارک مرا مجذوب خود می کرد،
یک زندگی ساده در کنار تو مرا بس بود برای همه عمر، اما....