تو نوشت

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است...

ریشه

 

اما  تو،

ریشه کرده ای در من ....

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

ساکن

 

+ چه نسبتی با او داری؟

- بیست سال است که تنها ساکن قلبم است!

 

 

سوم اردیبهشت، به وقت بیست سالگی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

نوروز

 

عید نوروز من آن است که پیشم باشی،

چو نباشی تو،

چه عید است و چه نوروز مرا؟!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

یک دل سیر

 

شب نیمه شعبان بود، درست مثل چنین شبی،

از سرِ دلتنگی به سرم زد که بیایم و از آن طرف خیابان تو را تماشا کنم،

سرگرم کار بودی،

و رهگذرانی که در رفت و آمد بودند و مانع دید می شدند،

و دختری که هر بیست ثانیه یک بار بهانه می گرفت که به خانه برگردیم و من برای دست به سر کردنش هر ترفندی به کار بردم،

و فکری که در راه برگشت به خانه مدام در سرم می چرخید:

« اینکه من در همه این سالها حتی یک بار نتوانسته بودم یک دلِ سیر تو را نگاه کنم! »

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

دل بستن

 

و کأن وُجودک وسیلة لحُبّ الحَیاة،

و انگار که بودن تو،

راهی‌ ست برای دل بستن به زندگی...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

پیراهن

 

ما دو پیراهن بودیم بر یک بند،

یکی را باد برد،

دیگری را باران هر روز خیس می کند.....

 

 

++  برای آن زمستانی که تو را از من گرفت

و من شدم مصداقِ بارز شعر "من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم می رود"

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
من او

یلدا

 

بی تو هر ساعت عمرم شب یلدای بلند...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

ماندنی

 

ماندنت که برای همیشه قطعی ست،

اما تنها مشکلم این است که نمی دانم ماندنی شدنت دقیقا در کجا خواهد بود،

در کنارم یا در قلبم.....

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

مات

 

چون مات توام، دگر چه بازم؟!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او

قلقلک

 

جانم برای تو در می رفت،

اما تو فقط کمی قلقلکت آمده بود!   :)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
من او