تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم؟
"سعدی"
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم؟
"سعدی"
در اثبات پست بودن این دنیا همین بس
که آدم از دیدن چند ثانیه ایِ کسی که روزی تصور می کرد قرار است یک عمر با او زندگی کند بر سر ذوق بیاید!
که آدم مجبور باشد به جای اینکه او را در کنار خود داشته باشد، فقط به عکس او خیره بماند!
که دلتنگی مثل خوره به جان آدم بیفتد اما نتواند دم بزند!
حقیقتا که اسم «دنیا» برازنده ی توست دنیا جان،
«پست» بودن عجیب به تو می آید!
می خواستم که عشق تو را رد کنم، نشد
طوفان چشم های تو را سد کنم، نشد
با صد دلیلِ قاطع و برهانِ بی بدیل
در پیش چشم های خویش تو را بد کنم، نشد
می خواستم ردیف غزل های رفته را
یک بیت با حضور تو آمد کنم، نشد
می خواستم ز وسوسه هایت گذر کنم
دل را به عشوه های تو مرتد کنم
حالا دوباره سیب، گناهی چشیدنی
تا آمدم که دست تو را رد کنم، نشد
راستش را بخواهی، بعد از از دست دادن تو یاد گرفتم که در زندگی بابت هیچ چیز خوشایندی ذوق نکنم،
نه اینکه خوشحال نشوم، نه
اما دیگر بابت هیچ چیزی از ته دل خوشحال نشدم، ذوق نکردم، عمیقا به وجد نیامدم!
گاهی به اتفاقات خوب زندگی ام فکر می کنم،
مثلا به روزی که نتیجه کنکور اعلام شد و رتبه دو رقمی شده بودم،
یا روزی که مادر شدم و پرستار برای اولین بار صورت دخترکم را روی صورتم گذاشت،
همه این اتفاقات خوب برای من فقط یک شادی سطحی به همراه داشت،
نهایت، لبخند ساده ای بود که بر صورتم نقش می بست، بی آنکه عمیقا مرا خوشحال کند.
می دانی؟
وقتی به خاطر کسی یا چیزی از ته دل خوشحال باشی و درست زمانی که اصلا انتظارش را نداری همه چیز نقش بر آب شود، بعد از آن دیگر نمی توانی به خاطر هیچ چیز خوشایندی ذوق کنی!
عزیزِ جانم، تو تنها خوشحالی عمیق و واقعی زندگی من بودی ....
در ذهن خود گذشته را مرور می کنم،
آن روزهای خوب را،
چه خطایی از من سر زد که لیاقت همراهی با تو را نداشته ام؟
چه کرده ام که به هجران تو سزاوارم؟!
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود،
از قول من به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد....
"سید علی صالحی"
بیا! دیگر به تاثیر مُسکن ها امیدی نیست
میان کل داروها فقط چشمت اثر دارد....
طبیب جان، دلتنگی تو امانم را بریده!
چه مرهمی برایم تجویز می کنی؟ :)