به تو که میرسم، مکث میکنم،
انگار در تو چیزی جا گذاشتهام،
مثلاً در صدایت آرامش،
یا در چشمهایت زندگی ...
به تو که میرسم، مکث میکنم،
انگار در تو چیزی جا گذاشتهام،
مثلاً در صدایت آرامش،
یا در چشمهایت زندگی ...
دقیقا همونجایی که جناب آقای قربانی می فرمایند:
دریغ اگر من و تو به جای این گله ها، پناهِ هم نشویم
دریغ اگر من و تو به شوقِ بودن هم، حریفِ غم نشویم
یکی هم هست که زیاد با تو حرف نمیزند،
اما بسیار بیشتر از آنکه تصور کنی به تو فکر میکند…